کد مطلب:312233 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:301

سال 41 هجرت
از زمانی كه عمر در سال 18 قمری معاویه را به عنوان فرمانروای شام معرفی نمود، [1] وی با ستم و نیرنگ اهداف خویش را دنبال می كرد. معاویه از همان ابتدا خود را خلیفه ی رسول خدا (ص) می خواند [2] و با ظاهری فریبنده از اسلام و رسول خدا و سنت دو خلیفه سخن می گفت. قریشیان را - چه آنان كه با علی (ع) سر دشمنی داشتند یا آنان كه دشمن علی (ع) نبودند، ولی دنیا خواهی و پول پرستی، آنان را از علی (ع) جدا كرده بود - گرد خود جمع آورد و پیوسته برنامه ی نهایی خود را كه پادشاهی بر سرزمین های اسلامی، سلطنت موروثی بنی امیه و نابودی خاندان علی (ع) [3] و شیعیان او بود به آنان گوشزد می كرد [4] .



[ صفحه 58]



او با تخریب و توهین به شخصیت رسول گرامی اسلام [5] و ریاست طلب خواندن او [6] و نیز با جعل احادیث دروغین [7] زمینه ی انحراف و نابودی جامعه ی اسلامی را فراهم كرد تا به آرزوی دیرین خود كه دفن اسلام و نام گرامی پیامبر (ص) [8] بود دست یابد.

او كه خود را منادی وحدت می خواند [9] در پی سازش با امام حسن (ع) به بخش بزرگی از آرزوهای خود رسید. بعد از تصرف عراق، خود را حاكم بی چون و چرای تمامی سرزمین های اسلامی و راهبر مردم و ولی امر [10] آنان می شمرد و پس از ماجرای حكمیت در صفین، خود را فاتح نبرد خواند و به همین دلیل لقب «امیرالمؤمنین» را سزاوار خود می دانست. پس از آن بود كه در تمامی شهرها او را به این لقب می خواندند [11] .

او با جعل احادیث و ترویج مكتب جبر گرایانه ی اشاعره [12] زمینه ی هر گونه ستم و خونریزی را برای خود و كارگزاران خود فراهم كرد.

معاویه در این سال 41 ق، مغیرة بن شعبه را به جای عبدالله فرزند عمرو بن عاص كه برای حكومت كوفه انتخاب كرده بود، به فرمانروایی آن جا گمارد [13] و در اقدامی دیگر بسر بن ابی ارطاة را بر شهر بصره نهاد و پس از عزل او عبدالله بن عامر كه در



[ صفحه 59]



بصره اموال فراوانی انباشته بود به حكومت آن جا نصب كرد [14] مروان بن حكم را بر مدینه حاكم كرد و خالد بن عاص بن هشام را در مكه به فرمانروایی رساند [15] .

مغیرة بن شعبه به دستور معاویه فشار و سخت گیری به شیعیان علی (ع) را در سر لوحه ی اعمال خود قرار داد. آنان را به زور وادار به شركت در نماز جماعت می كرد. گروهی از برجسته ترین یاران امام علی (ع) مانند حجر بن عدی، سلیمان بن صرد را در تنگنا قرار داد و از هر ستمی بر آنان كوتاهی نكرد [16] .


[1] همان، ج 2، ص 562.

[2] روايت ساختگي او از پيامبر (ص): «انك ستلي الخلافة من بعدي» را در شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 4، ص 72 ببينيد و نيز بنگريد به: تاريخ الطبري، ج 3، ص 363.

[3] در اين باره بنگريد به تتبع ارزنده ي علامه اميني در الغدير، ج 10، ص 257 به بعد.

[4] معاويه در اردوگاه كوفيان به آنان گفت: سوگند به خدا من با شما نمي جنگم كه نماز بخوانيد و روزه بگيرد و حج گذاريد، بلكه تنها براي سلطنت بر شما كه خدا آن را به من بخشيده است مي جنگم. بنگريد به: مقاتل الطالبيين، ص 77؛ الارشاد، ج 2، ص 14.

[5] شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، ج 4، ص 72.

[6] همان، ج 10، ص 101.

[7] همان، ج 11، ص 45 و ج 4، ص 63.

[8] مروج الذهب، ج 3، ص 454.

[9] بنگريد به: تاريخ الطبري، ج 3، ص 363؛ الفتوح، ج 2، ص 175؛ الغارات، ج 2، ص 384؛ وقعة صفين، ص 32.

[10] نهج البلاغه، نامه 10.

[11] بنگريد به: الغارات ج 2، ص 376؛ الكامل ج 3، ص 402. گذشته از روايت فوق مي نويسد: به گزارش برخي مورخان، معاويه پس از بيعت مردم بيت المقدس با او، خود را اميرالمؤمنين خواند.

[12] در اين باره بنگريد به: الكامل، ج 3، ص 253؛ تاريخ الطبري، ج 4، ص 72؛ الغارات، ج 1، ص 262، كه چگونه در توجيه به قتل رساندن مالك اشتر از اين ديدگاه بهره مي گيرد.

[13] پس از مرگ عمرو بن عاص در سال 43 ق معاويه فرزند او را به حكومت مصر نهاد (الكامل 3، ص 425) و در سال 47 ق معاوية بن حديج را (همان، ص 455) و در سال 50 ق پس از عزل معاوية بن حديج، مسلمة بن مخلد را به انضمام افريقيه والي مصر كرد. همان، ص 464.

[14] الكامل، ج 3، ص 413.

[15] همان، ج 3، ص 420.

[16] پيگيري و جست و جو از علل عزل و نصب هاي معاويه از بايسته هاي تحقيقي است، اما تذكر اين نكته ي اساسي ضروري است كه معاويه هر كس را كه براي حكومت انتخاب مي كرد مي بايست حداقل داراي اين ويژگي ها باشد: از بني اميه و قريش باشد، از دشمني و كينه ي علي (ع) و خاندان او آكنده باشد، يار باوفا و پيرو محض معاويه و ستمگر و نيرنگ باز باشد. معاويه از عواملي چون ارتباط قبيله اي فرمانداران مورد نظر با مردم محل، سابقه هاي دشمني و دوستي، و... غفلت نمي كرد.